کد مطلب:26310
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:36
هر ديني ادعا مي كند برتر است. چگونه مي توان اثبات كرد اسلام دين برتر است؟
پاسخ را مي توان از دو زاويه تبيين نمود: يكي از منظر درون ديني و با نگاه به معارف اسلامي، ديگري از منظر برون ديني و بدون نگاه به معارف اسلامي.
منظر درون ديني:
يك مسلمان با توجة به آموزه هاي ديني، حكم مي كند اسلام بر ديگر اديان برتري دارد، با اين توضيح كه مسلمان در انديشة برون ديني، ايمان به تمامي پيامبران الهي پيشي جزء ضروري دين است. آمن الرسول والمؤمنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله... .[1] ليكن شريعت يا دين برتر، اسلام است. در اين خصوص قرآن مي گويد: و من يبتغ غير الاءسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الاخرة من الخاسرين؛ هر كه ديني جز اسلام اختيار كند، از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود.[2]
از منظر درون ديني، اسلام، دين تكامل يافتة آدم، نوح، ابراهيم، موسي و عيسي(ع) است، كه با تكميل رهنمودهاي وحياني، اين دين مورد رضاي خداوندي است.
ديني كه خداوند آن را دين كامل و مورد رضاي خداوندي معرفي كرده است. (اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً).1[3] نيز فرمود: و تمّت كلمة ربك صدقاً و عدلاً؛ پيام راستين خدا كامل گشت. [4]
به همين جهت پيام آور اين شريعت را خاتم انبيا معرفي كرده است.[5] خاتم ماية زينت و گُل سرسبد پيامبران است. آيات بر شمرده، برتري پيامبر اسلام و شريعتش را بر پيامبران پيشين و شرايعشان دلالت دارد.
در منظر درون ديني، پيامبران جملگي در يك مسير در حركتند و آخرين آنان، بهترين و پيامش بهترين پيام ها است، كه از آن به دين حق، در برابر اديان باطل، يا دين برتر در برابر شرايع پيشين آسماني، ياد مي شود.
به قول محمود شبستري:
يكي خط است از اوّل تا به آخر بر او خلق خدا جمله مسافر
در ايـن ره انبيـا چون ساربانند دليـل و راهنمـاي كاـروانند
وزايشـان سيـد ما گشته سالار هم او اوّل، هم او آخر در اين كــار
بـر او ختم آمده پايان اين راه بدو مُنْزل شده ادعوا الي الله
اديان الهي هر كدام براي تكامل بشر آمده اند، بنابراين اديان بعدي بايد كامل تر از اديان قبلي باشند. چون دين حق در هر زماني، يكي بيش نيست، در اين زمان، دين اسلام كه آخرين و كامل ترين دين است، بايد پيروي شود.
استاد شهيد مرتضي مطهري با استناد به آية و من يبتغ غيرالاسلام ديناً فلن يقبل منه مي فرمايد كه: دين تسليم است، ولي حقيقت تسليم در هر زمان، شكلي دارد و در اين زمان، شكل آن، دين گران مايه اي است كه به دست حضرت خاتم الانبيا ظهور يافته است. لازمة تسليم خدا بودن، پذيرفتن دستورهاي او است. روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور همان است كه آخرين رسول آورده است.[6]
منظر برون ديني:
در اين منظر نمي توان براي برتري دين اسلام به آيات قرآني و روايات اسلامي تمسك نمود، چون كه غير مسلمان اين ها را قبول ندارد، بلكه بايد نخست حقانيت اسلام را ثابت نمود. در قدم بعدي نوبت به اين مي رسد كه دين بر حق تنها يك دين است، نه بيشتر. نمي شود پذيرفت هم اسلام بر حق است و هم اديان ديگر (پلوراليسم ديني و تكثر گرايي در دنيا مردود است).
اگر در پي اثبات حقانيت دين اسلام بر آييم، بحث به درازا مي كشد كه در اين فرصت اندك نمي توان به طور مبسوط و كافي آن را بيان نمود از اين رو به صورت مختصر به آن پرداخته ميشود.
براي پي بردن به حقانيت اسلام و برتري آن بر ساير اديان، راه هايي وجود دارد كه يكي از آن ها بررسي ويژگي هاي اسلام در بُعد شناخت شناسي، جهان بيني، انسان شناسي، عقيده و مسائل اخلاقي و ارزشي است، سپس با معيار عقل و خِرَد ـ كه اولين داور و معيار پذيرفته شده است ـ اگر در اين زمينه خواهان بررسي هستيد، توجه شما را جلب ميكنيم به كتاب هاي شهيد مطهري و كتاب هاي شهيد محمد باقر صدر (به ويژه كتاب فلسفتنا كه در فارسي به نام هاي فلسفة ما، جهان بيني ما و شناخت ما ترجمه شده است). به عنوان نمونه شهيد مطهري دربارة ويژگي هاي اسلام مي نويسد: ديدگاه اسلام از نظر شناخت شناسي چنين است:
1ـ بشر ميتواند جهان و حقايق آن را بشناسد و خود مشوق آن است... .
2ـ شناخت حقايق جهان از اين راه ها ممكن است: طبيعت يا آيات آفاقي، انسان يا آيات انفسي، تاريخ يا سرگذشت اجتماعي اقوام و ملل و عقل... .
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوة تفكر و استدلال، تزكيه و تصفية نفس و مطالعةآثار علمي ديگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبيعت، انسان با جامعه و زمان.
از نظر جهان بيني و انسان شناسي عبارت است از:
1ـ جهان واقعيتش از خدا است. يعني تمام واقعيتش انتساب به حق است.
2ـ واقعيتش و نسبتش به حق يكي است.
3ـ اين واقعيت متغير و متحرك است.
4ـ واقعيت هاي اين جهان درجة تنزل يافته و مرتبة نازلة واقعيات جهاني ديگر است كه جهان غيب ناميده ميشود.
ـ اين جهان ماهيت به سوي اويي دارد؛ يعني همان طور كه از اوست به سوي او هم هست... .
6ـ جهان داراي نظام متقن علّي و معلولي و سببي و مسببي است. فيض الهي و قضا و قدر او به هر موجودي تنها از مسير علل و اسباب خاص خود او جريان مي يابد... .
7ـ جهان يك واقعيت هدايت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه اي كه هستند از نور هدايت برخوردارند.
8ـ بعد از اين جهان جهاني ديگر است... .
9ـ روح انسان حقيقتي جاودانه است.
10ـ انسان ها به حسب خلقت مساوي آفريده شده اند، تنها ملاك فضيلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسان ها به حسب اصل خلقت از يك سلسله استعدادهاي فطري از جمله فطرت ديني و اخلاقي برخوردارند.
12ـ به حكم اين كه هر فردي بالفطره انسان متولد ميشود. در هر انساني استعداد توبه و بازگشت و پند پذيري هست... .
13ـ انسان ها همواره در عمق جانشان يك تضاد دروني (تضاد بين عقل و هواي نفس) دارند و مختار و آزادند، لذا مسئوليت دارند.
14ـ جهان زير چتر ارادة خداوند واحد است... .
از نظر ايدئولوژي:
ايدئولوژي اسلام همه جانبه،جامع و فراگير است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگي گرا است(نه زندگي گريز)، اجتماعي است و مقررات اجتماعي دارد. در عين اجتماعي بودن، حقوق و آزادي فردي را محترم مي شمارد... .[7]
با نگاه به اين خصائصي كه از اسلام بيان شد. مي گوييم: اين معارف را مي توان با معارف ديگر مكاتب و مذاهب مقايسه كرد. زيرا مقايسه يكي از مهمترين معيارهاي ارزيابي است. مي توان در وهلة نخست مكاتب را بر دو قسم تقسيم نمود، مادي و الهي با بطلان مكاتب عادي، اعم از مكتب مادي ميكانيك و ديالك تيك،[8] بحث در مكاتب الهي متمركز ميشود. مكاتب الهي هم بر دو قسم است: توحيدي و غير توحيدي (شرك)، عقل سليم توحيد را مي پذيرد، بنابراين بحث در اديان توحيدي متمركز ميشود. در بين اديان و مكاتب الهي و توحيدي سه دين مطرح است، اسلام، مسيحيت و يهود. تبلور اسلام در قرآن، مسيحيت در انجيل و يهود در تورات است. با تأمّل در اين سه كتاب به راحتي حقانيت و برتري قرآن بر دو گتاب ديگر را مي توان دريافت نمود.[9]
كوتاه سخن اين كه: با نگاه مقايسه اي بين اسلام و ساير اديان و مكاتب مي گوييم: دين اسلام برتري دارد،
اوّل: دين هاي امروز، توحيدشان و تصويري كه از خدا ارائه مي كنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردي انسان ها در دين هاي ديگر به صورتي كه در اسلام شموليت دارد، لحاظ نشده و گاه ناديده گرفته شده است.
سوم: در ديگر اديان تعادل ميان زندگي دنيوي و اخروي رعايت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود هاي دين هاي ديگر به جهاتي ايدئاليستي اند، مثلاً عدم خشونت بودايي ها و مسيحيان، در حالي كه دنيا پر است از خير و شر و نيك و بد. از اين رو جا به جا بايد خشن يا نرم بود. اين دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ يعني رهنمودش با واقعيت ها همخوان است.
پنجم: اكثر دين ها عهده دار زندگي اجتماعي انسان ها نيستند، يا اگر هستند، تعادلي در آن ها ديده نمي شود و قوانين اجتماعي آنان سبب پايمال شدن حقوق انسانها مي شود. اين وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اكثر مذاهب با پيروان ديگر اديان با خشونت برخورد مي كنند، در اسلام اين امر تعديل شده است. تاريخ هم نشان داد. كه در همزيستي مسالمت آميز، مسلمانان گوي سبقت را از همه ربوده اند.
هفتم: تحريف در اديان آسماني تعاليم آنان را دچار خدشه كرده است، ولي در اسلام (قرآن) تحريفي وجود ندارد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.